اللهم عجل لولیک الفرج

مشخصات بلاگ
اللهم عجل لولیک الفرج

با سلام خدمت خوانندگان عزیز اگر امکان دارد بعد از خواندن هر مطلب حتما نظر بدید.کپی کردن مطالب به شرط یک صلوات.



وقتی که نگاه میکنم به عراق , افغانستان , یمن , مصر , لبنان و...


تازه می فهمم که امنیت رو نیروی انتظامی تضمین نمی کند!!


((امنیت را ولایت فقیه تضمین می کند
))
 

و حالا می فهمم که چرا امام می گفتتند:


"پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به مملکت شما اسیب نرسد"

  • سید حمزه قاسمی


  • سید حمزه قاسمی

  • سید حمزه قاسمی

تو می توانی روسری نصفه نیمه ات را، هی برداری و دوباره بذاری

می توانی گاهی باد بزنش کنی


می توانی شلواری بپوشی که دمپایش تا صندلت 20 سانتیمتر فاصله داشته باشد


می توانی جوراب هم نپوشی


لاک هم لابد خنک کننده است


بستنی هم لیس بزن روی نیمکت پارک


بوی ادکلنت هم می تواند تا ده متر پشت سرت تعقیبت کند


فرض کن اینها بلد نیستند مثل تو باشند


فرض کن اینها عادت کرده اند به این پارچه ی سیاه در این گرما


فرض کن گرمشان نمی شود


فرض کن تو روشن فکری و اینها امل


آخر تو چه می دانی، چادر ترنم عطر یاس است در فضای غبار آلود دنیا؟!


آخر تو چه می دانی حجاب خنکا به وجود هر دختر می نشاند؟!


تو می توانی خوش باشی به عرق نکردن در دنیا


خنکای بهشت گوارایتان دختران چادری

  • سید حمزه قاسمی

امریکا با به خدمت گرفتن زنان در ارتش و فرستادن آنان به کشورهای اشغال شده استکبار مانند عراق و افغانستان و ... اساسی ترین غریزه انسانی یک زن، یعنی

غریزه مادری را نادیده می گیرد.

امام علی(ع):

【 وَلاتُمَلِّکِ المَرأةَ أمرَها ما جاوَزَ نَفسَها فَإِنَّ المَرأةَ رَیحانَةٌ وَ لَیسَت بِقَهرَمانَةٍ…؛】

✔ کاری که در توان زن نیست به او مسپار، . . . زیرا او چون گُلی است (ظریف) نه پادو و کارگزار.

  • سید حمزه قاسمی


در پس هیکل درشت و ظاهر خشنی که شاهرخ داشت باطنی متفاوت وجود داشت که او را از همردیفانش جدا می ساخت.

هیچگاه ندیدم که در محرم و صفر لب به نجاستهای کاباره(مشروب فروشی)بزند.ماه رمضان را همیشه روزه می گرفت ونماز می خواند یکی از دوستانش می گفت:پدر و مادرش

بسیار انسان های با ایمانی هستند.پدرش به لقمه حلال بسیار اهمیت میداد,مادرش هم بسیار انسان مقیدی بود.اینها بی تاسیر در اخلاق شاهرخ نبود.

به سادات و روحانیون بسیار احترام می گذاشت,قلبی بسیار رئوف و مهربان داشت و هرچه پول داشت خرج دیگران می کرد.هر جایی که می رفتیم هزینه ی همه را او می

پرداخت,هیچ فقیری را دست خالی رد نمی کرد,هیچ گاه سیگار نکشید.

فراموش نمی کنم یک بار زمستان بسیار سردی بود.با هم در حال بازگشت به خانه بودیم پیرمرد درشت اندامی مشغول گدایی بود و از سرما می لرزید.شاهزخ کاپشن گران

قیمت خودش را در اورد و بهمرد فقیر داد,بعد هم دسته ای اسکناس از جیبش در اورد و به مرد فقیر داد و حرکت کرد.پیر مرد ککه از خوشحالی نمی دانست چه بگوید,مرتب می

گفت:جوون خدا اخرت به خیرت کنه!که عاقبت به خیر هم شد.

  • سید حمزه قاسمی

تازه دانشگاه قبول شده بود. با رتبه عالی. داشت می رفت تا کارهای ثبت نامش رو انجام بده. توی راه چشمش افتاد به پسر و دختر کوچولوی همسایه که مشغول بازی های کودکانه خودشون بودن.

یکدفعه صدای از بلند گو ها بلند شد : «توجه! توجه! علامتی که هم‌اکنون می‌شنوید اعلام خطر یا وضعیت قرمز است و معنی و مفهوم آن این است که حمله هوایی دشمن نزدیک است. محل کار خود را ترک و به پناهگاه بروید.»

رگ غیرتش ورم کرد. با خودش گفت اگه امروز من برم دانشگاه، کی ازاین دوتا بچه و بچه های آینده کشورم دفاع کنه؟ کی جلوی دشمن به ایسته تا چشم چپ به ناموس و خاک وطن نداشته باشه؟

بیخیال دانشگاه علم شد و رفت و در دانشگاه عشق ثبت نام کرد و راهی رشته شهادت شد. روز ها درس دلدادگی را می گذراند و شب ها 11 واحد گریه را پاس می کرد. تا اینکه با معدل بالا فارغ التحصیل شد و مثل خیلی از فرارمغزی ها هرگز بر نگشت.

سال ها بعد فارغ التحصیل دانشگاه عشق که به رتبه استادی معرفت رسیده بود را از بین خاک های فکه پیدا و برای تدریس درس عاشقی و دلدادگی راهی دانشگاه علمی کردند که روزی با رتبه عالی در آن قبول شده بود و انصراف داده بود.

اما همان دو کودک بیست سال پیش که روزی برای آنان و آینده آن ها جانفشانی کرده بود جلوی در دانشگاه را گرفته بودند و می گفتند دانشگاه قبرستان نیست، محل علم و فرهنگ است و نمی گذاشتند استاد وارد دانشگاه شود، همان استادی که روزی برای آن ها از دانشگاه علم گذشت و امروز همان ها از استاد میگذرند...

قضیه ای که متأسفانه در دانشگاه شریف در سال 1384 و دانشگاه امیرکبیر در سال 1387 اتفاق افتاد و به ساحت مقدس شهدای گمنامی که قرار بود در دانشگاه درس عشق و معرفت بدهند هتک حرمت شد...

  • سید حمزه قاسمی

هر کجا سلطان بود، دورش سپاه و لشکر است

پس چرا سلطان خوبان بی سپاه و لشکر است

با خبر باشــید ای چشم انتظاران ظهــــور

بهترین سلطان عالم از همه تنهاتر است

"اللهــمـــ عــجل لولیــک الفــرج"

برای تعجیل در فرجش صلواتــــــــــ

  • سید حمزه قاسمی

مادر پیـــــری دارم

یک زن، سه بـچه قــد و نیـم قـد...

از دار دنـیا چیـزی نـدارم جـز یک پـیام:

قـیامـت یقـه تـان را مـی گـیرم؛

اگـر ولــــی فقـیـــــه را تـنهـا بگـذاریـد...!

(وصیت نامه شهید مجید محمودی)

  • سید حمزه قاسمی

روزی امام موسی صدر در یک کلیسا ( یا دانشگاه ) سخنرانی بسیار موثر و جذابی ایراد کرد و همه را مجذوب نمود.

اواخر سخنرانی یک خانم جوان و زیبا که از این توفیق یک عالم مسلمان بسیار دلخور بود به دوستانش گفت : من می دانم چه طور حالش را بگیرم و ضایعش کنم ! و بلا فاصله پس از پایان سخنرانی در حالیکه همه را متوجه خود کرده بود جلورفت و دستش را به طرف ایشان دراز کرد .

ایشان طبق عادت دستشان را روی سینه گذاشتند . او هم که منتظر همین بود پرسید : می خواهید نجس نشوید ؟ ( و به همان موضوعی اشاره کرد که مشکل سو تفاهم خانم هاست و شبهه دون پایه بودن زنان در دیدگاه اسلام و نجس بودن غیر مسلمانان و … )

ایشان با زیرکی بلافاصله پاسخ دادند : بل لأُحافظ علی طهارتک ! فرمودند بلکه بر عکس تو آنقدر با ارزش و پاک هستی که چنین تماس هایی حریم قدسی و زنانه تو را می آلاید …
این جواب حکیمانه و عارفانه و عمیق و هوشمندانه نه تنها توطئه او را خنثی کرد بلکه کار بر عکس شد و جمعیت مسیحی حاضر بیشتر به وجد آمده و به ایشان ارادت بیشتری پیدا کردند

  • سید حمزه قاسمی