داستان بسیار جالب دختری مسلمان در نیویورک
شبی دخترک مسلمان از نیویورک امریکا از دانشگاه به سمت خانه می رفت
که پس از مدتی متوجه شد مردی با جاکت کلاه دار که سعی در پنهان
نمودن چهره اش مینمود او را تعقیب می نمود
دختر بسیار وحشت زده و شروع کرد به خواندن أیت الکرسی و توکل کرد
به الله سبحان و تعالی الحمدالله
بخیر گذشت و دختر به سلامت خانه رسید
ولی فردای آن شب در اخبار شنید که دیشب به دختری در همان
محل و همان ساعت
تجاوز شده وجسد دختر را در میان دو ساختمان پیدا نموده است
پلیس از مردم خواست که اگر کسی شاهد بوده و یا چیزی دیده به اداره
پولیس برود
تا قاتل را شناسایی کند دختر به اداره پولیس رفته و ماجرا
را به پلیس گفته و از بین مردهایی که صف کشیده بودند از پشت هشت أینه دو طرف قاتل را شناسایی کرد.
پلیس از قاتل می پرسد که در آن شب یک دختر با حجاب را تعقیب
میکردی چرابه او حمله نکردی؟
قاتل گفت من ترسیدم چون دو مرد هیکل دار با او راه میرفتند.
الله اکبر این است عظمت توکل به خداوند....
تو می توانی روسری نصفه نیمه ات را، هی برداری و دوباره بذاری
می توانی گاهی باد بزنش کنی
می توانی شلواری بپوشی که دمپایش تا صندلت 20 سانتیمتر فاصله داشته باشد
می توانی جوراب هم نپوشی
لاک هم لابد خنک کننده است
بستنی هم لیس بزن روی نیمکت پارک
بوی ادکلنت هم می تواند تا ده متر پشت سرت تعقیبت کند
فرض کن اینها بلد نیستند مثل تو باشند
فرض کن اینها عادت کرده اند به این پارچه ی سیاه در این گرما
فرض کن گرمشان نمی شود
فرض کن تو روشن فکری و اینها امل
آخر تو چه می دانی، چادر ترنم عطر یاس است در فضای غبار آلود دنیا؟!
آخر تو چه می دانی حجاب خنکا به وجود هر دختر می نشاند؟!
تو می توانی خوش باشی به عرق نکردن در دنیا
خنکای بهشت گوارایتان دختران چادری
در یوسف آباد تهران، خانواده ای بود که مرد خانواده، کارمند اداره بود، و
همسرش رعایت حجاب و شئون اسلامی را نمی کرد. روزی طبق معمول، مرد به اداره
می
رود و زن نیز پس از دادن صبحانة بچه ها به قصد خرید گوشت، از خانه بیرون
می رود.
پس از گذشت چند ساعت، بچه ها از بازی خسته شده و شروع به گریه می کنند و تا
آمدن مرد به خانه، ناآرامی بچه ها طول می کشد. مرد خانه، سراغ همسر
خود را از بچه ها می گیرد
امیرالمومنین علی (ع) می فرماید :
« روزی با فاطمه (س) محضر پیامبر خدا (ص) رسیدیم ٬ دیدیم حضرت به شدت گریه می کند .
گفتم : پدر و مادرم به فدایت یا رسول الله ! چرا گریه می کنی ؟
فرمود : یا علی ! آن شب که مرا به معراج بردند ٬ گروهی از زنان امت خود را
در عذاب سختی دیدم و از شدت عذابشان گریستم . ( و اکنون گریه ام برای ایشان
است . )
زنی رادیدم که...
دختر خانم چادری ... فاجعه است !!
دختر خانم چادری که جلوی موهایش را مثل یک تاج خروس بیرون می آورد!
دختر خانم چادری ای که صدای قهقهه اش تا ده تا خانه آن طرف تر می رود !
دختر خانم چادری که تمام اقوام و خویشانش برایش محرم محسوب می شوند!
دختر خانم چادری که با صورت آرایش کرده از خانه بیرون می رود!
دختر خانم چادری ای که توی دانشگاه با پسرای همکلاسی اش بگو و بخند دارد !
دختر خانم چادری ای که حیا نمی کند که توی تاکسی کنار یک پسربنشیند،
... واقعاً فاجعه است!
مادرمون زیر اتیش در، رفت ولی چادرش نیفتاد با این چادر همچین کارایی رو نکنین
چادرم باشد مرا معیار ایمان و شرف
همچو مروارید زیبایم درون یک صدف
دید نامحرم نیفتد لاجرم بر سوے من
افتخارم باشد این،زهرا بود الگوے من
مدعے گوید که چادر یک نشان فانے است
من ولے گویم که با چادر تنم اسلامے است
مدعے گوید که با چادر کلاست باطل است
من ولے گویم که ایمانم ز چادر کامل است
مدعے خواهد مرا بے دین کند با لفظ دوست
چادر من همچو تیر زهرگین،بر چشم اوست