تو می توانی روسری نصفه نیمه ات را، هی برداری و دوباره بذاری
می توانی گاهی باد بزنش کنی
می توانی شلواری بپوشی که دمپایش تا صندلت 20 سانتیمتر فاصله داشته باشد
می توانی جوراب هم نپوشی
لاک هم لابد خنک کننده است
بستنی هم لیس بزن روی نیمکت پارک
بوی ادکلنت هم می تواند تا ده متر پشت سرت تعقیبت کند
فرض کن اینها بلد نیستند مثل تو باشند
فرض کن اینها عادت کرده اند به این پارچه ی سیاه در این گرما
فرض کن گرمشان نمی شود
فرض کن تو روشن فکری و اینها امل
آخر تو چه می دانی، چادر ترنم عطر یاس است در فضای غبار آلود دنیا؟!
آخر تو چه می دانی حجاب خنکا به وجود هر دختر می نشاند؟!
تو می توانی خوش باشی به عرق نکردن در دنیا
خنکای بهشت گوارایتان دختران چادری
روزی امام موسی صدر در یک کلیسا ( یا دانشگاه ) سخنرانی بسیار موثر و جذابی ایراد کرد و همه را مجذوب نمود.
اواخر سخنرانی یک خانم جوان و زیبا که از این توفیق یک عالم مسلمان بسیار
دلخور بود به دوستانش گفت : من می دانم چه طور حالش را بگیرم و ضایعش کنم !
و بلا فاصله پس از پایان سخنرانی در حالیکه همه را متوجه خود کرده بود
جلورفت و دستش را به طرف ایشان دراز کرد .
ایشان طبق عادت دستشان را روی سینه گذاشتند . او هم که منتظر همین بود
پرسید : می خواهید نجس نشوید ؟ ( و به همان موضوعی اشاره کرد که مشکل سو
تفاهم خانم هاست و شبهه دون پایه بودن زنان در دیدگاه اسلام و نجس بودن غیر
مسلمانان و … )
ایشان با زیرکی بلافاصله پاسخ دادند : بل لأُحافظ علی طهارتک ! فرمودند
بلکه بر عکس تو آنقدر با ارزش و پاک هستی که چنین تماس هایی حریم قدسی و
زنانه تو را می آلاید …
این جواب حکیمانه و عارفانه و عمیق و هوشمندانه نه تنها توطئه او را خنثی
کرد بلکه کار بر عکس شد و جمعیت مسیحی حاضر بیشتر به وجد آمده و به ایشان
ارادت بیشتری پیدا کردند
در یوسف آباد تهران، خانواده ای بود که مرد خانواده، کارمند اداره بود، و
همسرش رعایت حجاب و شئون اسلامی را نمی کرد. روزی طبق معمول، مرد به اداره
می
رود و زن نیز پس از دادن صبحانة بچه ها به قصد خرید گوشت، از خانه بیرون
می رود.
پس از گذشت چند ساعت، بچه ها از بازی خسته شده و شروع به گریه می کنند و تا
آمدن مرد به خانه، ناآرامی بچه ها طول می کشد. مرد خانه، سراغ همسر
خود را از بچه ها می گیرد
امیرالمومنین علی (ع) می فرماید :
« روزی با فاطمه (س) محضر پیامبر خدا (ص) رسیدیم ٬ دیدیم حضرت به شدت گریه می کند .
گفتم : پدر و مادرم به فدایت یا رسول الله ! چرا گریه می کنی ؟
فرمود : یا علی ! آن شب که مرا به معراج بردند ٬ گروهی از زنان امت خود را
در عذاب سختی دیدم و از شدت عذابشان گریستم . ( و اکنون گریه ام برای ایشان
است . )
زنی رادیدم که...
دختر خانم چادری ... فاجعه است !!
دختر خانم چادری که جلوی موهایش را مثل یک تاج خروس بیرون می آورد!
دختر خانم چادری ای که صدای قهقهه اش تا ده تا خانه آن طرف تر می رود !
دختر خانم چادری که تمام اقوام و خویشانش برایش محرم محسوب می شوند!
دختر خانم چادری که با صورت آرایش کرده از خانه بیرون می رود!
دختر خانم چادری ای که توی دانشگاه با پسرای همکلاسی اش بگو و بخند دارد !
دختر خانم چادری ای که حیا نمی کند که توی تاکسی کنار یک پسربنشیند،
... واقعاً فاجعه است!
مادرمون زیر اتیش در، رفت ولی چادرش نیفتاد با این چادر همچین کارایی رو نکنین
چادرم باشد مرا معیار ایمان و شرف
همچو مروارید زیبایم درون یک صدف
دید نامحرم نیفتد لاجرم بر سوے من
افتخارم باشد این،زهرا بود الگوے من
مدعے گوید که چادر یک نشان فانے است
من ولے گویم که با چادر تنم اسلامے است
مدعے گوید که با چادر کلاست باطل است
من ولے گویم که ایمانم ز چادر کامل است
مدعے خواهد مرا بے دین کند با لفظ دوست
چادر من همچو تیر زهرگین،بر چشم اوست
چگونگی برخورد با ساپورت پوش ها
داشتم از یکی از خیابونهای مرکز شهرمون رد میشدم
دیدم دختر خانومی یه ساپورت پوشیده با یه مانتوی نخی خیلی خیلی راحتی که همه وجناتش پیدا بود
من که یه خانوم بودم خجالت میکشیدم بهش نگاه کنم، آخه خیلی جلب توجه میکرد…
رفتم جلو و با احترام بهش سلام دادم و روز بخیر گفتم، منو دید گفت…
ها؟! چیه لابد اومدی بگی که این چه وضعشه؟ مگه وکیل وصی مردمی؟
ولی من بهش گفتم که نه باهات کاری ندارم خواستم بپرسم که ساپورت خوشکلی داری خیلی خوش رنگه بهت هم خیلی میاد از کجا گرفتی؟
کم مونده بود شاخ در بیاره با صدای آرومی گفت واقعا، ببخش فکر کردم که شما هم مثل بعضیها میخواهی گیر بدی
گفتم که نه کاری باهات ندارم لباس خوشگلی داری ولی لباس خوشگل رو باید
جاهای خوشگل پوشید حیف نیست این لباسهای خوشگل رو برای آدمهای هرزه
نشون بدی اونهایی که دندون برای من و شما تیز کردن؟