به شاگردم گفتم : چرا بدنت کبوده گفت : فقط دعا کنید پدرم شهید بشه
خشکم زد گفتم :دخترم این چه دعاییه گفت : آخه بابام موجیه
گفتم : خوب ان شاالله خوب میشه عزیزم چرا دعا کنم شهید بشه
گفت : اخه هر وقت موج میگیردش حال خودشو نمی فهمه شروع میکنه منو مادر و برادرم رو کتک میزنه ولی مشگل ما این نیست
گفتم : پس مشگل چیه
گفت بعد اینکه حالش خوب می شه و می فهمه که چه کار کرده شروع میکنه دسته پای هممون رو ماچ می کنه و معذرت خواهی می کنه
آخه ما طاقت نداریم شرمندگی بابامون رو ببینیم
ﮐﺴﯽ ﺟﺮﺍﺕ ﻧﺪﺍﺷﺖ ﺑﺎ ﺷﺎﻩ ﻣﻤﻠﮑﺖ ﺍﯾﺮﺍﻥﺳﺮ ﻣﯿﺰ ﺑﺸﯿﻨﻪ ﻏﺬﺍ ﺑﺨﻮﺭﻩ ﺣﺘﯽ ﺧﺎﻧﻮﻣﺶﺍﻣﺎ ﻃﯿﺐ ﻣﯽ ﻧﺸﺴﺖ ﮔﻨﺪﻩ ﻻﺕ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﺑﻮﺩ
ﺷﺎﻩ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺖ ﻣﺠﻠﺴﯽ ﺧﺮﺍﺏ ﺷﻪﻣﯿﮕﻔﺖ ﻃﯿﺐ ﻃﯿﺐ ﻫﻢ ...
ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﺷﺎﻩ ﮔﻔﺖ ﺍﯾﻦ ﺩﻓﻌﻪ ﭘﻮﻝ ﺯﯾﺎﺩﯼﺑﻬﺖ ﻣﯿﺪﻡ ﺑﺮﻭ ﻣﺠﻠﺴﯽ ﺭﻭ ﺧﺮﺍﺏ ﮐﻦ ﮔﻔﺖﮐﺠﺎﺳﺖ ﻃﺮﻑ ﮐﯿﻪ؟ ﺷﺎﻩ ﻫﻢ ﮔﻔﺖ ﻓﻼﻥ ﺟﺎ
ﺳﯿﺪ ﺭﻭﺡ ﺍﻟﻠﻪ ﺧﻤﯿﻨﯽ. ﻃﯿﺐ ﺟﺎ ﺧﻮﺭﺩ ﮔﻔﺖﮐﯽ؟ ﮔﻔﺘﯽ ﺳﯿﺪ ﻫﺴﺖ؟ﺷﺎﻩ ﮔﻔﺖ ﺁﺭﻩ ﮔﻔﺖﻧﻪ ﻣﺎ ﻧﯿﺴﺘﯿﻢ ﻣﺎ ﺑﺎ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺣﻀﺮﺕ ﺯﻫﺮﺍ
(ﺱ ) ﺩﺭ ﻧﻤﯽ ﺍﻓﺘﯿﻢ ﺍﯾﻦ ﻣﻮﻗﻌﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪﺍﻣﺎﻡ ﻫﻨﻮﺯ ﻣﻌﺮﻭﻑ ﻧﺸﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺍﺳﻤﺶﺑﯿﻮﻓﺘﻪ ﺭﻭ ﺯﺑﻮﻥ ﻣﺮﺩﻡ ﺷﺎﻩ ﮔﻔﺖ: ﻫﺴﺘﯽ
ﺗﻮ ﻣﯿﮕﯿﺮﻡ ﻧﺎﺧناﺕ ﺭﻭ ﻣﯿﮑﺸﻢ ﺗﯿﮑﻪ ﺗﯿﮏﻣﯿﮑﻨﻤﺖ ﮔﻔﺖ ﻫﺮ ﮐﺎﺭﯼ ﻣﯿﮑﻨﯽ ﺑﮑﻦ ﻣﻦ ﺑﺎﻓﺮﺯﻧﺪ ﺣﻀﺮﺕ ﺯﻫﺮﺍ(ﺱ ) ﺩﺭ ﻧﻤﯽ ﺍﻓﺘﻢﺑﺮﯾﻦ ﺧﻮﺩﺗﻮﻥ ﺷﮑﻨﺠﻪ ﻫﺎ ﺷﻮ ﺑﺨﻮﻧﯿﯿﻦ
ﺍﻭﻧﻘﺪﺭ ﻓﻘﻂ ﺑﺪﻭﻧﯿﺪ ﮐﻪ ﺳﯿﻨﻪ ﺳﭙﺮ ﻃﯿﺐ ﮐﻪﻫﯿﮑﻞ ﺑﻮﺩ ﺷﺪ ﻧﯽ ﻗﻠﯿﻮﻥ ﺑﻌﺪﻡ ﻭﻗﺘﯽﺧﻮﺍﺳﺘﻦ ﺍعدﺍﻣﺶ ﮐﻨﻦ ﯾﮑﯽ ﺍﻭﻣﺪ ﮔﻔﺖ ﻃﯿﺐ
ﭘﯿﺎﻣﯽ ﺑﺮﺍ ﺍﻣﺎﻡ ﺧﻤﯿﻨﯽ ﻧﺪﺍﺭﯼ؟ﮔﻔﺖ ﻣﻦﺍﯾﻨﻮ ﻧﻤﯿﺸﻨﺎﺳﻢ ﻓﻘﻂ ﺑﻬﺶ ﺑﮕﯿﻦ ﻃﯿﺐ ﮔﻔﺖﺍﻭﻥ ﺩﻧﯿﺎ ﺷﻔﺎﻋﺘﻢ ﮐﻦ.
ﻭﻗﺘﯽ ﭘﯿﺎﻣﺸﻮ ﭘﯿﺶ ﺍﻣﺎﻡ ﺑﺮﺩﻧﺪ ﺍﻣﺎﻡ ﮔﻔﺖﺍﻭﻥ ﻧﯿﺎﺯﯼ ﺑﻪ ﺷﻔﺎﻋﺖ ﻣﻦ ﻭ ﺍﻣﺴﺎﻝ ﻣﻦﻧﺪﺍﺭﻩ ﺍﻭﻥ ﺩﺭﻗﯿﺎﻣﺖ ﺍﻣﺖ ﻣﻨﻮ ﺷﻔﺎﻋﺖﻣﯿﮑﻨﻪ !!
ﺍﯾﻦ ﺷﺪ ﮐﻪ ﻃﯿﺐ60 ﺳﺎﻝ ﻧﻪ ﻧﻤﺎﺯ ﺧﻮﻧﺪ ﻧﻪ
ﺭﻭﺯﻩ ﮔﺮﻓﺖ ﻓﻘﻂ ﺍﺩﺏ ﮐﺮﺩ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ
ﺣﻀﺮﺕ ﺯﻫﺮﺍ (ﺱ) ﻫﻤﯿﻦ ﺷﺪ ﮐﻪ ﻃﻠﺒﻪ ﻫﺎﯼ
ﻭ ﺭﻭﺣﺎﻧﯿﻮﻥ ﻗﻢ ﺟﻤﻊ ﺷﺪﻥ ﻧﻤﺎﺯ ﻭ ﺭﻭﺯﻩ60
ﺳﺎﻟﺸﻮ ﻗﻀﺎﺀ ﮐﺮﺩﻧﺪ.
شهیدطیب حاج رضایی
در تاریخ 93/9/23شبکه تلویزیونی الفرات عراق یک میهمان ویژه داشت که در خلال آن می خواست از شکست یک عملیات ویژه داعش پرده بردارد میهمان شبکه یکی از روسای قبایل عراق و فرمانده نیروهای مردمی عراق آقای ابوحسن میگفت ما اطلاع یافتیم که 370 نفر از نیروهای داعش طی عملیاتی قصد گروگانگیری ایرانیان زایر را در نزدیکی کربلا دارند فرمانده عراقی می گفت ما طبق وظیفه موضوع را سریعا به حاج قاسم سلیمانی اطلاع دادیم چون ایشان فرمانده حفاظت از زوار اربعین بودند این فرمانده عراقی توضیح میدهد حاج قاسم سریعا مسیر حرکت داعش را رصد کردند وبا 20 نفر از نیروهای زبده اش در سر راه نیرویهای داعش کمین کرد فرمانده عراقی چنین توضیح داد ک نیروهای حاج قاسم سلیمانی با نیروهای داعش درگیری شدند واین درگیری نیم ساعت بطول انجامید ابو حسن می گوید بعد از اتمام درگیری من با نیروهایم به منظقه درگیری رفتم وبا چشمان خودم دیدم که تمام نیروهای داعش بجز یک نفر که اسیر شده بود کشته شده بودند ابوحسن چنین توضیح داد که حاج قاسم سلیمانی که کت و شلوار تنش بود رو به اسیر داعشی کرد و کت و شلوارش را نشان داعشی داد و گفت ببین من قاسم سلیمانی کت وشلوار تنمه وای بروزتان اگر لباس رزم بپوشم......
داستان بسیار جالب دختری مسلمان در نیویورک
شبی دخترک مسلمان از نیویورک امریکا از دانشگاه به سمت خانه می رفت
که پس از مدتی متوجه شد مردی با جاکت کلاه دار که سعی در پنهان
نمودن چهره اش مینمود او را تعقیب می نمود
دختر بسیار وحشت زده و شروع کرد به خواندن أیت الکرسی و توکل کرد
به الله سبحان و تعالی الحمدالله
بخیر گذشت و دختر به سلامت خانه رسید
ولی فردای آن شب در اخبار شنید که دیشب به دختری در همان
محل و همان ساعت
تجاوز شده وجسد دختر را در میان دو ساختمان پیدا نموده است
پلیس از مردم خواست که اگر کسی شاهد بوده و یا چیزی دیده به اداره
پولیس برود
تا قاتل را شناسایی کند دختر به اداره پولیس رفته و ماجرا
را به پلیس گفته و از بین مردهایی که صف کشیده بودند از پشت هشت أینه دو طرف قاتل را شناسایی کرد.
پلیس از قاتل می پرسد که در آن شب یک دختر با حجاب را تعقیب
میکردی چرابه او حمله نکردی؟
قاتل گفت من ترسیدم چون دو مرد هیکل دار با او راه میرفتند.
الله اکبر این است عظمت توکل به خداوند....
پیرمردی تو حرم به جوانی گفت سواد ندارم برام زیارتنامه بخوان...
جوان شروع کرد به خوانـدن،سـلام داد به معصومیـن تا امام عسکری(ع).
جوان پرسیـد:امام زمانـت را میشناسی؟
پیرمرد جواب داد:چرا نشناسم؟
گفت:پــس سلام کن.
مـرد دستش را روی سینـه اش گذاشت:
السلام علیک یـا حجة بن الحسـن العسکری
جوان لبخند زد:
«و علیک السلام و رحمـة الله و برکاتة»
مبادا امـام زمـان کنارمان باشد و او را نشناسیم..
*اللهم عجل لولیک الفرج*