اللهم عجل لولیک الفرج

مشخصات بلاگ
اللهم عجل لولیک الفرج

با سلام خدمت خوانندگان عزیز اگر امکان دارد بعد از خواندن هر مطلب حتما نظر بدید.کپی کردن مطالب به شرط یک صلوات.

۳ مطلب با موضوع «دوران جوانی شهدا» ثبت شده است


یک روز گرم تابستان،با مهدی و چند تا از بچه های محله سه تا تیم شده بودیم و فوتبال بازی می کردیم. تیم مهدی یک گل عقب بود عرق از سر و روی بچه ها می ریخت.بچه ها به مهدی پاس دادنداو هم فرصت خوبی برای خودش فراهم کرد؛تو همین لحظه ی حساس به یکباره مادر مهدی اومد روی تراس خانه شان که داخل کوچه بود و گفت:مهدی،اقا مهدی،برای ناهار نون نداریم برو از سر کوچه نون بگیر مادر.مهدی که توپ رو نگه داشته بود دیگه ادامه نداد توپ رو به هم تیمیش پاس داد و دوید سمت نانوایی!

نوجوانی شهید مهدی زین الدین
  • سید حمزه قاسمی

اخر شب بود.نشسته بود لب حوض و داشت وضو می گرفت.مادر بهش گفت:پسرم تو که همیشه نمازت رو اول وقت می خوندی؛چی شده که...؟!البته ناراحت نباش حتما کار داشتی که نمازت تا الان عقب افتاده.محمد رضا لبخندی زد و بعد از اینکهمسح پاشو کشید گفت:الهی قربونت برم مادر!نمازم رو سر وقتدر مسجد خوندم.دارم تجدید وضو می کنم تا با وضو بخوابم؛شنیدم هر کس قبل از خواب وضو بگیره و با وضو بخوابهملائکه تا صبح برایش عبادت می نویسند.

نوجوان شهیدمحمد رضا میدان دار

  • سید حمزه قاسمی
خیلی از کار های خانه را که بلد بود خودش انجام می داد.وقتی هم مانع می شدیم می گفت:کجای اسلام امده که همه کار های منزل را باید مادر انجام دهد؟!.چند ماهی رفت کلاس خیاطی سریع یاد گرفت؛لباس های مردانه می دوخت.کم کم مشتری هم پیدا کرده بود. در امد هم داشت. پولش رو با مشورت و حساب شده خرج می کرد.
نوجوان شهید محمد معماریان
  • سید حمزه قاسمی