اللهم عجل لولیک الفرج

مشخصات بلاگ
اللهم عجل لولیک الفرج

با سلام خدمت خوانندگان عزیز اگر امکان دارد بعد از خواندن هر مطلب حتما نظر بدید.کپی کردن مطالب به شرط یک صلوات.

۳۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شهید» ثبت شده است

این عکس را گذاشتم تا شاید کمی از یادشان را در دلتان زنده کنم


به یادشان یک صلوات هدیه کنید


اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

  • سید حمزه قاسمی

  • سید حمزه قاسمی

رفت جبهه تو یکی از عملیات ها ترکش خورد به نخاعش!

حالا نزدیک به 27ساله که روی تخت به صورت خوابیده!

گاهی پهلو به پهلوش می کنند!جوان بود...19سالش بود!!!

جوانان امروزی چه جوابی دارن که بهش بگن؟؟؟

  • سید حمزه قاسمی

به نقل از ابنا؛ 17 سال، 20 سال، پُر پُرش 25 سال، سن و سال جوان هایی بود که درس و مدرسه و دانشگاه را نیمه کاره رها می کردند و راهی جبهه ها می‎شدند. وصیت نامه هایشان را که می خوانی، گویا با چهل ساله هایی طرفی که دیگر چم و خم روزگار را یاد گرفته اند و بعد از یک راه طی شده ـ به قول آوینی ـ، نشسته اند وصیت نامه نوشته اند.

راه این شهدا همچنان ادامه یافت و مردم کشورهایی همچون بحرین٬ سوریه و لبنان برای رسیدن به عزت و آزادگی جان‎ها بر کف دست‎هایشان گرفتند و جنگیدند.

راه شهادت هنوز هم بسته نشده و چه بسیار شیردلانی در توطئه‎های تروریستی کوردلان در همین سرزمین مادری‎مان به معنای واقعی "عاقبت به خیری" رسیدند.

در این بین٬ شهدایی بودند که هنگام دفن٬ لبخندی بر این دنیای فانی زدند و به لشگر سید و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین(ع) پیوستند. ما نیز نتوانستیم به سادگی از کنار این موضوع گذر کنیم.

شهید اول: «حسن تقی‎پور گلسفیدی»

فرازهایی از وصیتنامه این شهید: خیلی دوست دارم در مراسم و مجالسی که به خاطرم برگزار می نمایید، نوحه ی ابی عبدالله الحسین(ع) و روضه ی آن حضرت را بخوانید تا ملت منقلب و مسلمان به خاطر آن حضرت بگریند و دیگر آن که می خواهم در کنار دیگر یارانم در بهشت تازه آباد سلمانشهر آرام گیرم و با آنان تجدید بیعت نمایم و ضمناً به مدت دوازده روز روزه بدهکار هستم. لطفاً برایم آن ها را به جا آورید. همچنین نماز قضا بسیار دارم، اگر لازم باشد برایم انجام دهید. از مال دنیا چیزی ندارم، ولی اگر احیاناً مالی است که اکنون به خاطر ندارم، از خانواده  تقاضا می کنم تا آن ها را در راه خدا انفاق کنند تا در آن دنیا با دست خالی از مادیات به دیدار پروردگارم بروم و خدای ناکرده چیزی مرا به خودش وابسته نگرداند.
پنج شنبه بیست و یکم مردادماه 1361 اهواز – پایگاه شهیدبهشتی – تیپ کربلا – گردان علی ابن ابی طالب(ع) – گروهان یکم

  • سید حمزه قاسمی

به گزارش گروه فرهنگی"ره به ری" : تنها آدرسی که از قهرمان سوسنگرد داشتیم این بود که او در موتورسازی واقع در میدان خراسان مشغول به کار است؛ البته دوستان وی گفته بودند که جلیل بر اثر شدت مجروحیت در ناحیه سر، قادر به تکلم نیست؛ اما برای دیدار با وی و تهیه گزارش به میدان خراسان می‌رویم؛ سراغ او را از مغازه‌داران دور و اطراف می‌گیریم، کسی او را نمی‌شناسد؛ به موتورسازی مراجعه می‌کنیم که کارگر آن جوان است؛ اسم «جلیل نقاد» را می‌آوریم، او هم نمی‌شناسد از پدرش هم می‌پرسد پدرش هم نمی‌‌شناسد؛ بعد می‌گوییم این موتورساز قدرت تکلم ندارد؛ موتور ساز جوان می‌گوید: «بله، موتورسازی است که نمی‌تواند صحبت کند، فکر می‌کنم در خیابان خراسان روبروی بوستان کوثر باشد».


  • سید حمزه قاسمی

  • سید حمزه قاسمی

  • سید حمزه قاسمی

تــــــــــــــازه مخــفـــفــت که بکنــــــــند

می شــــــوی مــــــــــاه


"میــــم الـــف ه"


محــــــــمد ابـــــــــراهیـــــم همـــــــت ....

  • سید حمزه قاسمی

و ناگهان خبری دردناک آوردند
ز رد پای تو یک مشت خاک آوردند

هنوز باورم این بود باز می‌گردی
برای باورم اما پلاک آوردند

تو زنده بودی و آن ها ز مردنت گفتند
پلاک یخ زده‌ای را ملاک آوردند

از آنچه آه! به جا بود استخوان هایت
برای سرمه‌ی چشمان تاک آوردند

به اشک و آه قسم، میهمان خورشیدی
که از تو خاطره‌ای تابناک آوردند

برای کوچه‌ی بی‌اسم و بی‌نشانی ما
به احترام تو یک اسم پاک آوردند

صدای زنگ درآمد دوباره می‌دانم
ز رد پای تو یک مشت خاک آوردند
  • سید حمزه قاسمی
  • سید حمزه قاسمی