یک دفتر چه کوچک داشت،همیشه هم همراهش بود و به هیچ کس نشون نمی داد. یکبار یواشکی ان را برداشتم ببینم داخلش چه می نویسد،فکرش را می کردم! کارهای توی روزش رانوشته بود، سره کی داد زده! کی را ناراحت کرده! به کی بدهکار است! همه را نوشته بود، ریز ودرشت. نوشته بود که یادش باشد در اولین فرصت همه را صاف کند.