داستان جالب وهابی و مسیحی
چهارشنبه, ۶ اسفند ۱۳۹۳، ۰۱:۵۶ ب.ظ
یه روز وهابیه جلوى ماشین یه مسیحى و زنش رو گرفت و پرسید: مسلمان هستى یا مسیحى؟
مسیحیه جواب میده : مسلمانم..
وهابیه میگه اگه مسلمانى آیه اى از قرآن برایم بیاور..
مسیحى یه خط از انجیل براش میخونه ...
بعد وهابی میگه : درست است مى توانى بروى..
بعد از دورشدن از وهابی ها ، زن مسیحیه میگه : این چه کاری بود کردی ! چرا ریسک کردى و بهش گفتى مسلمانى شاید ما را مى کشت..
مرد مسیحى میگه : اون الاغ ها اگه قرآن بلد بودند که آدم نمى کشتند!
مسیحیه جواب میده : مسلمانم..
وهابیه میگه اگه مسلمانى آیه اى از قرآن برایم بیاور..
مسیحى یه خط از انجیل براش میخونه ...
بعد وهابی میگه : درست است مى توانى بروى..
بعد از دورشدن از وهابی ها ، زن مسیحیه میگه : این چه کاری بود کردی ! چرا ریسک کردى و بهش گفتى مسلمانى شاید ما را مى کشت..
مرد مسیحى میگه : اون الاغ ها اگه قرآن بلد بودند که آدم نمى کشتند!