اللهم عجل لولیک الفرج

مشخصات بلاگ
اللهم عجل لولیک الفرج

با سلام خدمت خوانندگان عزیز اگر امکان دارد بعد از خواندن هر مطلب حتما نظر بدید.کپی کردن مطالب به شرط یک صلوات.

امام نقییحیی بن اکثم از علمای برجسته درباری و از قاضیانی بود که در عصر مامون و خلفای بعد به عنوان قاضی کهنه‌کار و زیرک شناخته می‌شد، سیزده سوال مشکل را تنظیم کرد و توسط موسی مبرقع (برادر امام نقی) برای امام نقی (ع) فرستاد، تا آن حضرت جواب آنها را بدهد.

موسی نزد برادرش امام هادی (ع) آمد و ماجرا را گفت: امام نقی علیه‌السلام لبخندی زد و به موسی فرمود: «آیا پاسخش را دادی؟» او عرض کرد: نه، من پاسخ آنها سوال ها را نمی‌دانم، امام فرمود: آن سوال ها چیست؟

موسی سیزده سوال یحیی بن اکثم را به ترتیب زیر برشمرد:
1 - مطابق آیه 40 سوره‌ی نمل، آن کس که علمی از کتاب داشت (یعنی وزیر سلیمان به نام آصف) به سلیمان گفت: «من تخت بلقیس را پیش از آن که چشم برهم نهی، نزد تو حاضر می‌کنم.» سوال من این است مگر پیغمبر خدا حضرت سلیمان، به علم آصف محتاج بود؟
  • سید حمزه قاسمی

چند توصیه از ایت الله بهجت:

برای دوری از ریا زیاد لاحول ولا قوه الا با الله بگویید

برای درمان عصبانیت زیاد صلوات بفرستید

برای تمرکز فکر زیاد لااله الا الله بگویید

  • سید حمزه قاسمی

  • سید حمزه قاسمی

چگونگی برخورد با ساپورت پوش ها

داشتم از یکی از خیابونهای مرکز شهرمون رد میشدم

دیدم دختر خانومی یه ساپورت پوشیده با یه مانتوی نخی خیلی خیلی راحتی که همه وجناتش پیدا بود

من که یه خانوم بودم خجالت میکشیدم بهش نگاه کنم، آخه خیلی جلب توجه میکرد…

رفتم جلو و با احترام بهش سلام دادم و روز بخیر گفتم، منو دید گفت…

ها؟! چیه لابد اومدی بگی که این چه وضعشه؟ مگه وکیل وصی مردمی؟

ولی من بهش گفتم که نه باهات کاری ندارم خواستم بپرسم که ساپورت خوشکلی داری خیلی خوش رنگه بهت هم خیلی میاد از کجا گرفتی؟

کم مونده بود شاخ در بیاره با صدای آرومی گفت واقعا، ببخش فکر کردم که شما هم مثل بعضیها میخواهی گیر بدی

گفتم که نه کاری باهات ندارم لباس خوشگلی داری ولی لباس خوشگل رو باید جاهای خوشگل پوشید حیف نیست این لباسهای خوشگل رو برای آدمهای هرزه

نشون بدی اونهایی که دندون برای من و شما تیز کردن؟

  • سید حمزه قاسمی

چهل شب است نمازم نشسته می خوانم

شراره زد غم هجرتو بر دل وجانم

 

چهل شب است که بر نی سرت چو ماه منیر

به نور روی تو محمل به راه می رانم

 

چهل شب است که چشم زنان بسوی من است

چهل شب است سپر از برای طفلانم

 

چهل شب است حسینم،زکف برفته قرار

به خوردن کتک و تازیانه مهمانم

 

چهل شب است اسارت،چهل فراز وفرود
به یاد جسم تو در قتلگاه گریانم


به کوفه برده شدم شهر آشنائی ها
که از غریبگیش بهر خویش حیرانم


به شهر شام بلا سختها گذ شته به من
که لطمه هاش نموده بسی پریشانم


ز یاد من نرود ضربه های چوب یزید
به آن لبان پر از آیه های قرآنم


چهل شب است به کوفه به شهر شام بلا
بسان سرو سهی  قهرمان  میدانم


چهل شب است که هر شب یه یاد صبح دگر
به لب ترانه ی امن یجیب می خوانم


گذشته است چهل شب چنان چهل سالی
زهجر روی تو چون پیر زال می مانم


هر آنچه را که بدیدم هر آنچه آه کشیدم
به راه حق همه را من جمیل می دانم


گذشت آن همه شب کربلا بیامده ام
خجل زدفن رقیه به شام ویرانم

  • سید حمزه قاسمی

در دانشگاه

به قول خودش روشنفکر بود.

یک روز فهمید که من بسیجی هستم

جلوی جمع برگشت گفت: شنیده ام توهم چماق بدستی؟

  • سید حمزه قاسمی

نمی دانم چه سری دارد...

فدایی حسین که باشی باید همچون مولایت بر لب و دهانت بزنند و حتی به جنازه ات هم رحم نکنند


اینجاست که «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» نمود پیدا میکند


لشگر یزید هنوز زنده است


اشقیای دشت نینوا هنوز جنایت می کنند


و هنوز هستند کوفیانی که می گویند مصلحت در بی طرفی است


(عکس:جنایت وهابیت در سوریه)
  • سید حمزه قاسمی

کرامتی ازشهیدی که بعد از شهادت برگه امتحانی دخترش را امضا کرد!
=======================================

وقتی برنامه امتحانی ثلث دوم رو دادن به بچه ها و خواستن پدرشون امضا کنن ، زهرا صالحی غم دلشو گرفت!آخه باباش شهید شده بود ، وقتی ناراحت میره خونه با دل شکسته به خواب میره و پدر رو توی خواب میبینه ...

بابا ازش میخواد که برگه شو بیاره تا امضا کنه و زهرا این کاررو میکنه وقتی از خواب بیدار میشه و برگه امتحانیشو میبینه متوجه میشه که بابا روی کارنامه نوشته : «اینجانب رضایت دارم، سید مجتبی صالحی» ...

همان موقع کارنامه را به آیت الله خزعلی می دهند تا برای تعیین صحت و سقم آن پیش علمای دیگر ببرد.

علمای آن زمان(مرحومین آیات عظام مرعشی نجفی و گلپایگانی) صحت ماجرا را تایید می کنند و کارنامه به رویت حضرت امام(ره) نیز می رسد. اداره آگاهی تهران نیز پس از بررسی اعلام می کند امضا مربوط به خود شهید مجتبی صالحی است اما جوهر خودکاری که امضا را زده شبیه هیچ خودکار یا خودنویسی نمی باشد.

خصلت مردمی بودن شهید، این موضوع را خیلی سریع بین مردم پخش کرد و امروز مردم با رفتن به موزه شهدا و دیدن آن کارنامه امضا شده ، شهید را بهتر می شناسند و به یکدیگر معرفی می کنند.


در آن موقع علما می خواهند که شهید صالحی از آینده جنگ و مملکت بگوید، پدر به خواب مادرم می آید و می گوید: « ما می دانیم ولی اجازه نداریم بگوئیم »


مادر ، شهید را به حضرت زهرا(س) قسم می دهد که با برخورد مردم که دم در می آیند و از امضای نامه می پرسند چه بکند؟ شهید می گوید: سادات (اسم همسر شهید) آیا تو شک داری؟ و مادر با گریه می گوید نه، او ادامه می دهد: اگر کسی شک دارد بگو تا روز قیامت در آن شک باقی بماند تا همه حقایق آشکار شود.

  • سید حمزه قاسمی

این عکس را گذاشتم تا شاید کمی از یادشان را در دلتان زنده کنم


به یادشان یک صلوات هدیه کنید


اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

  • سید حمزه قاسمی

سلام

نام من چادر است

نام مادرم حجاب و پدرم عفاف است

روزگارم بد است و از همه شما دلگیرم


شما از من خوب محفاظت نکردید


از من که میراث خانمی پهلو شکسته هستم


خوب میدانم چه دردی کشید تا من را برای شما به ارث گذارد


  • سید حمزه قاسمی