از خوشگذرونه پرسیدن :
دوکوهه کجاست ؟
گفت : ما بین دوتا کوه میریم اسکی به اونجا میگیم دوکوهه !!!!
از پشت کوهیه پرسیدن :
گفت :ما تابستون پشت یه کوهیم ، زمستون پشت یه کوه به این
جاباجایی میگیم : دوکوهه !!!!
اما...........
یه دوکوهه هم هست خیلی باصفاست...........باید بری جنوب
ایران...........
از خوشگذرونه پرسیدن :
عشق چیه ؟
گفت : عشق این هفته رو سر جردن سوار کردم !!!!
پشت کوهیه گفت
:
عشق من ، دختر مَش مَمَدِ !!!!
اما...........
یه عشق هم هست که زن و بچت بسپاری دست خدا ، خودت بری رو
مین...........
از خوشگذرونه پرسیدن :
درد چیه ؟
گفت : یه بار زنبور نیشم زد ، خیلی درد داشت !!!!
پشت کوهیه گفت :
یه بار یه سنگ افتاد روپام درد داشت !!!!
اما...........
یه دردم هست ، که بابات شهید بشه ، تو درس بخونی بری
دانشگاه ،
بهت بگن دانشجوی سهمیه ای...........
عکس اول را در آورد: این پسر اولم محسن است.
عکس دوم را گذاشت روی عکس محسن: این پسر دومم محمد
است، دوسال با محسن تفاوت سنی داشت.
عکس سوم را آورد و گذاشت روی عکس محمد؛ رفت بگوید
این پسر سومم.. سرش را بالا آورد، دید شانه های امام(ره) دارد می لرزد..امام(ره)
گریه اش گرفته بود..
فوری عکسها را جمع کرد زیر چادرش و خیلی جدی گفت:
چهارتا پسرم رو دادم که اشکتو نبینم…
مصاحبه گر :
ترکش خمپاره پیشونیش رو چاک داده بود
روی زمین افتاد و زمزمه میکرد
دوربین رو برداشتم و رفتم بالای سرش
داشت اخرین نفساشو میزد
ازش پرسیدم این لحظات اخر چه حرفی برای مردم داری
با لبخند گفت: از مردم کشورم میخوام وقتی برای خط کمپوت میفرستن.عکس روی کمپوت ها رو نکنن
گفتم داره ضبط میشه برادر یه حرف بهتری بگو
با همون طنازی گفت.. آخه نمیدونی سه بار بهم رب گوجه افتاده …
از خاطرات یک رزمنده