اللهم عجل لولیک الفرج

مشخصات بلاگ
اللهم عجل لولیک الفرج

با سلام خدمت خوانندگان عزیز اگر امکان دارد بعد از خواندن هر مطلب حتما نظر بدید.کپی کردن مطالب به شرط یک صلوات.

۱۳۸ مطلب در شهریور ۱۳۹۲ ثبت شده است

  • سید حمزه قاسمی






























پوشش زنان
امروزی


  • سید حمزه قاسمی
گنده لات تهران بود و توی مشروب فروشی کار می کرد

هیکل بزرگی داشت و همه ازش حساب می بردند

بعضی از قمار بازای بزرگ تهران استخدامش می کردند

میشد بادیگارد قماربازا...

بچه که بوده باباش می میره

خودش می مونه و مادرش

کاری از دست مادر هم بر نمی یومد

سند خونه رو گذاشته بود توی طاقچه

تا از کلانتری زنگ می زدند ، می دونست دعوا کرده و باید بره بیرونش بیاره

وقتی می رفت کلانتری همه می شناختنش و می گفتند مادر شاهرخه

خیلی ها می گفتند: این پسر که برات آبرو نذاشته ، چرا نفرینش نمی کنی؟!!!

مادر هم سر نمازها گریه می کرد و می گفت:

خدایا بچه ی من رو سرباز امام زمان عج قرار بده

خیلی ها از این دعای مادر خنده شون می گرفت

می گفتند: بچه ی قمار باز و مشروب خور و مست تو کجا و امام زمان عج کجا؟!!!!

اما انگار اثر دعای مادر رو نادیده گرفته بودند

... سال 57 همراه انقلاب ، درون شاهرخ هم انقلابی بپا شد

توبه کرد و شد عاشق امام خمینی

رفت جبهه و کاری کرد کارستون

عراقی ها تا می فهمیدند شاهرخ توی منطقه ی عملیاتیه ، تنشون می لرزید

صدام برا سرش جایزه بزرگی گذاشته بود

تا اینکه بالاخره توی یه عملیات شهید شد

پیکرشم برنگشت

انگار می خواست حضرت زهرا سلام الله علیها براش مادری کنه...


  • سید حمزه قاسمی

کی این روزنامه به چاپ میرسد خدا می داند


  • سید حمزه قاسمی
در اردیبهشت ماه 1360 فرمانده گردان شد...

درحین عملیات، بیشتر رزمندگان مجروح یا شهید شدند و تنها محسن و چند رزمنده دیگر زنده ماندند...

شگفت آنکه همین چند نفر، توانستند 350تن از کماندوهای دشمن را به اسارت بگیرند...

در حین تخلیه اسیران، یکی از افسران عراقی با اصرار خواستار ملاقات با فرمانده نیروهای ایرانی شد...

به علت مسائل امنیتی، رزمنده دیگری را به جای فرمانده معرفی کردند، ولی افسر بعثی ناباورانه گفت:

«نه! این نیست. او سوار بر اسبی سفید بود و ما هرچه به سویش تیراندازی کردیم، در او اثری نداشت. من می خواهم او را ببینم...»
  • سید حمزه قاسمی
چادر زن تاج سلطانی بود                  حافظش از شر شیطانی بود

 

چادر زن برهوس غالب شود               عزت زن را زحق طالب شو

 

چادر زن کیمیای غیرت است              چون نشان غیرت ملیت است

 

از برون شرح درونی می‌دهد              خشم دشمن را فزونی می‌دهد

 

صرفه دارد بهر زن در اقتصاد            صرفه‌اش باشد عیان از صد جهات

 

بر سر زن هست مانند سپر               حافظ زن هست هنگام خطر

 

غنچه‌ای تا هست پنهان در حجاب        می‌کند از او خزان هم اجتناب

 

تا نقابش باز از سر می‌شود               با نسیمی زود پرپر می‌شود

 

حفظ چادر هست شرین‌تر زجان          بهر ایرانی زعهد باستان

 

حفظ چادر بهر زنها جوشن است    تیرجانسوزی به چشم دشمن است

 

حبل عصمت را بود چادر گره              پوشش اندامش را باشد زره

 

حفظ چادر مایه وارستگی است     جسم زن را حافظ برجستگی است

 

زن بود گل، چادرش خار بدان              حافظش باشد زچشم این و آن

 

هرچه زن را برتری باشد حجاب           حرکتش دارند برتر شیح و شاب

 

حفظ استقلال زن در چادر است         کوکب اقبال زن در چادر است

 

خصم پندارد که با فرهنگ خویش         می‌کند تحمیل بر زن ننگ خویش

 

غافل از آنکه زنان ما گلند                  برمقام حفظ عصمت سنبلند

*********

ای زن به تو از فاطمه اینگون خطاب است

ارزند ه ترین زینت زن حفظح حجاب  است

  • سید حمزه قاسمی

یکی از مسافران موجود در این اتوبوس، دختر کوچولوی 10 ساله ای بود بنام «تبارک ثائر». او با زرنگی که داشته موجب نجات مسافران این اتوبوس شد.

ماجرا از این قرار بود که این اتوبوس توسط تروریست ها متوقف می شود تا مسافران ربوده شوند اما «تبارک ثائر» که گویا از قصد و نیت تروریست ها اطلاع یافته بود، تلفن همراه پدرش را در جوراب خود پنهان کرده و با خود به محلی که تروریست ها آنان را زندانی می کنند، برد.

پس از اینکه تروریست ها درب آن محل را روی این مسافرین ربوده شده بستند، «تبارک» تلفن همراه پدرش را رو کرد و پس از اینکه با نیروهای پلیس و امنیتی دولت مرکزی عراق تماس گرفته شد، فورا به محل اعزام شد و ضمن اینکه تروریست ها را بازداشت کردند، مسافران ربوده شده را نجات دادند.

  • سید حمزه قاسمی

  • سید حمزه قاسمی

عملیات طریق القدسحسابی مجروح شده بود.دسته جمعی رفتیم ملاقاتش.دستش شکسته بود.بدنش هم شده بود اش و لاش.با این حال انقدر قشنگ لبخند می زد که انگار نه انگار مجروح شده است.روی گچ دستش با خط زیبا نوشته بود:خمینی سلامت باشد.

شهید علیرضا عاصمی

  • سید حمزه قاسمی

اخر شب بود.نشسته بود لب حوض و داشت وضو می گرفت.مادر بهش گفت:پسرم تو که همیشه نمازت رو اول وقت می خوندی؛چی شده که...؟!البته ناراحت نباش حتما کار داشتی که نمازت تا الان عقب افتاده.محمد رضا لبخندی زد و بعد از اینکهمسح پاشو کشید گفت:الهی قربونت برم مادر!نمازم رو سر وقتدر مسجد خوندم.دارم تجدید وضو می کنم تا با وضو بخوابم؛شنیدم هر کس قبل از خواب وضو بگیره و با وضو بخوابهملائکه تا صبح برایش عبادت می نویسند.

نوجوان شهیدمحمد رضا میدان دار

  • سید حمزه قاسمی